فاطمیه
26 آذر 1402 توسط زهرا بهشتی کوهسار
چرا هرچی صدات میزنم ؛
جواب نمیدی ؟
چشماتو باز کن ! ببین شکستم ..
چرا هرچی صدات میزنم ؛
جواب نمیدی ؟
چشماتو باز کن ! ببین شکستم ..
زخم پهلوی زنِ پا بهماه ،
نکنه هنوز نشد روبهراه 💔 ؛
روضه هاشو گفتم هرشب به چاه !
پشت ِ در افتاده بود بیگناه ..

همانعلی(ع)کهمیگفت:
اگرتمامعربباهمهمدستشوند
ومقابلمبایستند،
توانمقابلهبامنراندارند؛
وقتیحسنوحسیندرمسجد
خبرهمسرشرابرایشآوردند؛
زانویشلرزیدوباصورت
بهزمینخوردوبیهوششد
آببرصورتشپاشیدند،
بههوشکهآمدفرمود
ایدخترمحمد؛
تازندهبودیمصیبتمرابهتومیگفتم،
بعدازتوچگونهآرامبگیرم…؟!

آرزو های مرا در پشت در اتش زدند
کاش میبستند جای دست چشمان مرا

_ غسلش داد، کفنش کرد آنگاه
تنها نشست گریان برایش
و بعد درون کفنش زمزمه کرد :
زهرا، منم علی….